گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

روزگارم چه سختن

یادداشتی از علیرضا محسنی درباره  مرحوم علی خان حبیب زاده

 

روزگارم چه سختن

 

در روزگاری که دیگر شرایطی برای ماندن نبود عده ای از هنرمندان این خاک به آنسوی آبها رفتند و عده ای هم در این خاک ماندند و تا آخر عمر به انزوا رفتند  و یا به مرگی خود خواسته تن دادند.

مقصد اولیه همه آنها ابتدا دبی بود . عده ای در آنجا ماندند و عده ای هم به سوئد رفتند . لنجی که قرار بود سر از قطر دربیاورد ،در خور دبی پهلو گرفت .

 

علی خان مدتی در دبی ماندگار شد و آخرین کاستش را در آنجا خواند که حسن ختام آن صدا بود !.

 

پاینده ایران / هوباد گنو هو درمون نین / آزادی خیلی خشن / په شیمونم از دیدن تو / وطن تو شمعی و مه پروانه ، از ترانه های  اجرا شده در ان کاست هستند . علی خان بعد ازین کاست به سوئد رفت و آن صدا نیز  برای همیشه به انزوا رفت و هیچ صدایی از آن در غربت شنیده نشد .

چه روزگاریست ! در روزها و سالهایی که باید شاهد شکوفا شدن هنرمندی باشیم شاهد از دست دادن آن هستیم .

دهه 60 اوج کوچ هنرمندان ازین خاک بود . حسن بنی هاشمی به دبی ، علی خان ، محمد عقیلی و دیگران به سوئد و چندین نفر  هم هریک به سویی . این سه تن در اوج فعالیت هنری به یکباره همه چیز را رها کردند و غربت نشینی را اختیار کردند و هنر استان را در خلا نشاندند .

حیف از حسن بنی هاشمی و محمد عقیلی که می توانستند سرمایه های ایران باشند اما دل در گرو جای دیگری داشتند یا اینکه دست تقدیر آنها را به گوشه ای دیگر از این جهان برد و  یا های دیگر ......

 

علی خان با اولین ترانه اش (روزگارم چه سختن ) معروف و مشهور شد . البته قبل از آن در تئاتر  فعالیت داشت .

علی خان خوانندگی اش را بیشتر مدیون اسماعیل قادر پناه که مدیر وقت رادیو و مسئول موسیقی رادیو تلویزیون بندر عباس بود ، می داند . که به واسطه تشویقهای قادر پناه وارد عرصه خوانندگی شد که الحق قادر پناه حق بزرگی برگردن موسیقی این استان دارد .اکثر موسیقی های قدیمی از بندر عباس و حتی اطراف هرمزگان توسط قادر پناه جمع آوری یا ضبط شده است .

به هر حال علی خان بعد از اجرای این ترانه به جد وارد این عرصه شد و در طول 4 سال 33 ترانه خواند ، که تا امروز بیش از صد ترانه را در کارنامه خویش جای داده است .

علی خان به لحاظ ترانه و اجرایش بسیار متفاوت از همنسلان خودش بود و از هیچکدام تاثیر نگرفت . بعد از انقلاب عده ای هم سعی کردند که ازو تاثیر بگیرند که این تاثیر کاملا کاریکاتوری بیش نبود و شکل اجرای علی خان را هیچ کس نمی توانست اجرا کند ( اما ترانه هایش را خیلی ها به نام خودشان یا بی نام اجرا کردند ) 

علی خان را به حق باید نصرک این زمانه یاد کرد . مانند نصرک حس بسیار قویی داشت .

در ایران کمتر کسی است که  این همه ترانه در مورد ایران داشته باشد :

 

-         وطن تو شمعی و مه پروانه

-         پاینده ایران ،زنده باد ایران

-         ایران سرباز ترسکو اینا وا

-         ما کارگریم کار اکنیم هله /سرمایه خوحفظ اکنیم هله ما / میهن خو آباد اکنیم هله ما /

و یا در مورد کتاب 2 ترانه دارد – توی انبارم تو کردیدن مریضم ،  کتاب خش هوند سلامت

و یا ازهر  قشر ، شخصیت ، طبقه ،آئین ، سنتی در جامعه یک ترانه دارد.

 

- بیوه زنم تنها ،دوتا چوک  لک اومهه

- طبیعت جونن جونیش از زنن

- نوروز فرخنده مبارک به ایرانی جماعت

- نادونم یادتون  گازیون کدیم ، بی که حالی بشی اسمشون ابرم

- مریمو مرحمتن

- رمضون ماه مبارک رسید ، اگریم روزه

- سالار ما کهره ابره تو کوهو بی چرا

- پیمون دوستی خشن ، مهر و محبت خاشن

- مکش تولی که بی خومون شیر ادیت

- که لنجم ثمرن ، دیریا بودن موج

 

و یا در مورد مرگ

 

- اگه  که مرحقن بی دادی بی چن

- مرده که خونه  ش زیر خاکن، دلش از کینه پاکن

 

چه هنرمندانی  که در این خاک ماندند و چه آنهایی که رفتند ، چه در زمان حایتشان و چه بعد از آن ، قدر دیدند . اما علی خان تنها کسی بو که نه قدر دید و نه حرمت ! ، چه در این خاک ، چه در آن سو .

 

اگر فضای فرهنگی و زیستی منصفی و علی خان با هم تغییر می کرد بی شک هردو می توانستند از جایگاه بالاتری در موسیقی ملی و بین المللی دست یابند . اما دست تقدیر چنین نکرد و علی خان در فضایی زیست کرد که دیگر نتوانست بخواند و منصفی در جایی دیگر ، که نتوانست همه آثارش را بخواند و با کیفیت بالاتری ضبط کند .      

 

علیرضا محسنی  2 / 2 /1391 بندرعباس


خان ...

من از  استاد علی خان حبیب زاده  زیاد شنیده بودم ولی باور نمی کردم تا اینکه چند سال پیش ویدئویی ازو در سوئد دیدم . دوباره دیدم و دیدم و دیدم صد باردیدم آن صحنه رقصیدنش را ، سرکنگی میرقصید . آنقدر دیدم که اشک از چشمان سرازیر شد در خانه مان همه تعجب می کردند که چرا برای یک صحنه ظاهرا شاد ( رقص سرکنگی ) من اشک می ریزم !. خان تمام غربتش را در شانه هایش انداخته بود و می لرزاند و می لرزاند و می لرزاند و می لرزاند و می لرزاند و می لرزاند و... و... و.... و....

خان درگذشت .....

. علیخان حبیب زاده در بندری کوچک واقع در کنار خلیج فارس و تنگه هرمز و با مردمی صمیمی و دوست داشتنی و خون گرم و مهربان به نام بندرعباس و در محله ی بنام کله پزان یا گور فرنگ یا نظر آباد در خانواده ای فرهنگی و مذهبی بمورخه 16/6/1323 به عنوان اولین فرزند پسر از خانواده ای که پدرنانوائی داشت و مادر فرهنگی ، پا به عرصه وجود گذاشت. مادربزرگش او را علیخان نامید .

 

به خاطر موقعیت خانه که نزدیک به حسینیه صاحب الزمان(منبر برخورداری ) و حسینیه امام جعفر صادق (منبر کرتی ) و مکتب خانه ملا گنوئی بود . طبق رسم معمول آن زمان به مکتب خانه جهت فراگیری قرآن مجید فرستاده شد .

 

به علت استعداد و علاقه ای که داشت خیلی سریع دوره مکتب خانه را بپایان رساند و چون دارای صدای گرم و گیرا و دلنشینی بود قرآن را با صوت به سبک استاد عبدالباسط میخواند و به دیگران نیز می آموخت .

 

همچنین در مراسم عزاداری سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) به نوحه خوانی و سینه زنی می پرداخت و در کلیه مراسم ماه مبارک رمضان شرکت می کرد و تعزیه نیز اجرا می کردند.

 

باز با توجه به موقعیت آن زمان که اکثر بچه ها جهت شنا بدریا می رفتند که هم ورزش و هم دوا . ایشان نیز شناگر ماهری بود و با جمع دوستان بیشتر اوقات با دوچرخه به روستاهای اطراف و آب گرم گنو می رفت .

 

و اما در زمینه تئاتر – این مادر دلسوز هنرها با زوج هنری خود شادروان ابراهیم منصفی در دبستان جاوید آن زمان روی صحنه غوغا و کولاک میکردند – انگار که تمام فنون تئاتر را بصورت آکادمیک آموخته اند . چنان تبحری در اجرای نمایشنامه های کمدی داشتند که بدون تعصب بایستی گفت که کارشان جهانی بود نه در حد استان و کشور.

 

در فیلم های هشت و شانزده میلیمتری سینمای آزاد آن زمان که بیشتر سناریوی آنرا آقای منصفی می نوشت و آقای حسن بنی هاشمی کارگردانی میکرد شرکت می نمود و چون استعداد ذاتی و خدادادی در در تمام عرصه های هنر یکه تاز میدان دوران خود بود و گواه این مدعا درخش بی نظیر او در فیلم آزار سرخ است .

 

در زمینه تئاتر علاوه بر بازیگری، کارگردانی نیز می نمود و همکاری خوبی با دبیرستانهای آن زمان داشت با فرهنگ و هنر نیز کار می کرد و خاطرات بیاد ماندنی از اجراهای آن نمایش در ذهن به یادگار گذاشت.

 

که از آن جمله میتوان به نمایش ( مش رحیم حالت چطوره ) و( دنیای مطبوعات آقای اسراری ) و .... اشاره نمود .

 

و اما در موسیقی تحولی شگرف با سبکی جدید یعنی ریتمی تندتر و شادتر از قبل ارائه نمود که باعث برتری و ماندگاری آثارش نسبت به دیگران شد و موسیقیدانان آن زمان فکر می کردند که خان بزرگ حتما درجه دکترای موسیقی را دارد . درباره خان بیشتر بخوانید

جشنواره فیلم اردیبهشت

آخرین مهلت ارسال آثار به بخش فیلم هفتمین جشنواره ملی فیلم و عکس اردیبهشت هرمزگان 25 فروردین 91 13می باشد .

برای دریافت فرم شرکت در جشنواره به این آدرس مراجعه کنید.

یک بار دیگر

اگر بتوانم یک بار دیگر زندگی کنم
می‌کوشم بیشتر اشتباه کنم
نمی‌کوشم بی‌نقص باشم
راحت‌تر خواهم بود
سرشار‌تر خواهم بود از آن‌چه حالا هستم
در واقع چیز‌های کوچک را، جدی‌تر می‌گیرم
کمتر بهداشتی خواهم زیست
بیشتر ریسک می‌کنم
بیشتر به سفر می‌روم
غروب‌های بیشتری را تماشا می‌کنم
از کوه‌های بیشتری صعود خواهم کرد
در رودخانه‌های بیشتری شنا خواهم کرد
جاهایی را خواهم دید که هرگز در آن‌ها نبوده‌ام
بیشتر بستنی خواهم خورد، کمتر لوبیا
مشکلات واقعی بیشتری خواهم داشت و دشواری‌های تخیلی کمتری
من از کسانی بودم
که در هر دقیقه‌ی عمرشان
زندگی محتاط و حاصلخیزی داشتند
بی‌شک لحظات خوشی بود اما
اگر می‌توانستم برگردم
می‌کوشیدم فقط لحظات خوش داشته باشم
اگر نمی‌دانی که زندگی را چه می‌سازد
این دم را از دست مده!
از کسانی بودم که هرگز به جایی نمی‌روند
بدون دماسنج
بدون بطری آب گرم
بدون چتر و چتر نجات
اگر بتوانم دوباره زندگی کنم، سبک سفر خواهم کرد
اگر بتوانم دوباره زندگی کنم، می‌کوشم پا برهنه کار کنم
از آغاز بهار تا پایان پاییز
بیشتر دوچرخه سواری می‌کنم
طلوع‌های بیشتری را خواهم دید و با بچه‌های بیشتری بازی خواهم کرد
اگر آن‌قدر عمر داشته باشم
اما حالا هشتاد و پنج ساله‌ام
و می‌دانم رو به موتم.


[ خورخه لوئیس بورخس ]


منبع: رای ُبن مستند




بفرما شیرینی

سریال بفرما شیرینی ساخته دوست عزیزم مسعود میرزایی هر روز از ساعت 20/30 و تکرار آن ساعت 13 از شبکه استانی خلیج فارس پخش میشه / سریال شیرنیه ببینید .

بازیگران : شیخ علی علوی - محمد علی قویدل - رضا میرزایی - منیژه آقایی - بهروز عباس دشتی - شمسی عامری و نرگس خواجویی ، ، ، علیرضا ملا مهدی ، عالیه مویدی ، فاطمه مدنی ، عاطفه مسجدی ، مریم حکمت ، پردیس دهقانی ، شاهین شاهی زاده ، محمد طاهری ، ، شهین خسروی و جواد بهرامی و.................

انجمن سینمای آزاد هرمزگان

تشکل فرهنگی ، هنری انجمن سینمای آزاد هرمزگان در تاریخ 1/1/1391  با رو نمایی از وبسایت این تشکل  فعالیت خود را  رسما آغاز کرد . این تشکل به همت سینماگران هرمزگانی تاسیس شده و امید است در راه اعتلای سینمای هرمزگان و رساندن این سینما به جایگاه واقعی اش همچون گذشته گام بردارد. 

بهاری دیگر

روز - خارجی - دشت

تمامی کادر سبز

نوای پرندگان و افکت نسیم روی تصویر شکوفه ها ،

برای رسیدن به سالی با نشاط و پر برکت ،

سه دو یک حرکت ،.... همیشه بر قرار ،

پاینده و ماندگار باشید -

نوروز مبارک .

پ.ن : عکس از ایمان رضائی 

پ.ن : این شعر زیبا اس ام اسی بود از یکی از دوستان جاسکی .

پوسترهای خیام مویدی در اوکراین

چهار پوستر از خیام مویدی از هرمزگان  برای سه سالانه ی پوستر اوکراین انتخاب شد. لینک فستیوال اوکراین

تقدیر از فیلم دست در اترک

فیلم دست ساخته ایمان و احسان رضائی دریازدهمین جشنواره منطقه ای سینمای جوان ( اترک) موفق به دریافت دیپلم افتخار بهترین فیلم تجربی از این جشنواره شد .

همچنین فیلم مستند برزه ساخته یوسف محمود پور  از هرمزگان در بخش بهترین فیلم و بهترین تحقیق فیلم مستند جشنواره کاندیدای  دریافت جایزه بودکه  آمنه آگوش تدوین گر و یوسف محمود پور محقق این فیلم لوح تقدیربهترین تدوین فیلم و بهترین تحقیق فیلم مستند  جشنواره را دریافت کرد .

پ.ن خانم آگوش همسر آقای محمود پور هستند .

پ.ن - تیزر جشنواره اترک را از اینجا ببینید .

------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن دست اندر کاران فیلم دست عبارتند از : مدیر تصویر برداری حسن بردال - طرح و مدیر تولید : احسان نفیسی - تدوین و صداگذاری و انتخاب موسیقی ایمان رضائی - تهیه کننده شهرام علیدی .با حضور : احمد کارگران- باباک بافهم - دریا سایبانی - بهرنگ عباسپور - صمد صابری - زهرا کمایی - خانم صادقی و....... 

پ.ن : فیلم دست پیش ازین در جشنواره بین المللی فیلم کیش - جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران وجشنواره فیلم تصویر سال حضور داشته است .

بازی وبلاگی (شنبه بازار)

مدیر وبلاگ رادیو منا خلاقیت به خرج داده و بازی وبلاگی راه انداخته با این مضمون " انباشتگی باعث میشه انرژی های پیرامون ما نتونن به راحتی در جریان باشن؟ انباشتگی یعنی نگهداشتن هر چیز غیر ضروری به مدت طولانی در یک جا. وسایلی که گاهی سالها نگرشون می داریم ولی حتی یکبارم ازشون استفاده نمی کنیم. تا حالا به این فکر کردین که شاید یکی همین نزدیکیا دقیقا در به در دنبال همون وسیله ایه که شما مدتهاست انبارش کردین یا برعکس، شما دنبال چیزی هستید که تو خونه دوستتون عمری گوشه انباریش افتاده و خاک می خوره؟ این بازی به ما کمک می کنه هم از شر انباشتگی های دور و برمون راحت بشیم ، هم نیاز های همدیگرو برآورده کنیم ،.... ادامه را در خود وبلاگ منا بخوانید

یک دستگاه پرینتر اچ پی جوهر افشان رنگی سالم فقط کارتریج نداره !


یک عدد میله بارفیکس متعلق به دوارن جوانی وقتی که ما ورزش می کردیم !


یک موجود از نوع بشر ساخت ایران مدل 1982 خیلی کار نکرده قد 178 وزن به سمت بی نهایت میل می کند &  تحصیل کرده لیسانس دارد سالهاست گوشه انباری خانه دارد خاک می خورد !

دومین تئاتری که بعد از ده سال مرا گرفت

نمایش  کشف برای زنده ماندن در حصار بی حس مرده را دیدم . این نمایش بعد از ده سال برای دومین بار مرا با تئاتری  از هرمزگان درگیر خود کرد پیش ازین در سال 1380  با نمایشی به کارگردانی سیده حمیده جاهد به نام پای منبری ها در سالن اسبق شهید آوینی بود که بشدت درگیر فضای ساخته شده توسط یک نمایش بودم . و بسیار لذت بخش بود این تجربه به حدی  که همچنان روح حاکم بر آن اثر در وجود من باقی است و از ذهنم خارج نمی شود . و این برای دومین بار است که با نمایشی از رضا غریب زاده دریایی که هیچ وقت او را جدی نمی گرفتم (چه در تئاتر و چه در سینما ) با دنیای یک درام از یک کار گردان هرمزگانی درگیر شدم . ریتم بسیار مناسب . بازی بسیار خوب بازیگران بخصوص خانمها سمیه عشایری و مریم زلفی زاده و همچنین علی قاسمی ( البته کمی بازی سلیمی لنگی هایی داشت که ریتم کار را دستخوش خود قرار میداد .) بهترین استفاده از ویدئو پروجکشن و یا همان سینما در تئاتر - ایجاد یک کنتراست بسیار خوب بین دو بازیگر خانم که در واقع می شود گفت بازی خانم زلفی زاده ( با اجرای بدنی بسیار خوب و حضور در صحنه های سینمایی که با پروجکشن روی پرده پخش میشد بشدت تاثیر گذار بودند ! ) مکمل بازی خانم عشایری ( که تلاش داشت یک بازی رئالیته که بتدریج به نقطه اوج می رسد )  بود و این بشدت به ایجاد تعادل درمسیر همراهی  مخاطب در ادامه کار کمک می کرد . و اتفاقا  همین نکته موفقیت این تئاتر است که من  در تعجبم چطور یه کارگردان هرمزگانی  تا به این اندازه به ثانیه ثانیه حضور مخاطب در سالن فکر کرده بود یا من رضا غریب زاده را دیر شناخته ام یا او تغییر کرده است !!  دیدن این تئاتر به شدت توصیه می شود . و امیدوارم غریب زاده دریایی همین مسیر را ادامه دهد که یقین دارم مخاطبین گریزان از تئاتر این سالها دوباره به سالنها باز خواهند گشت .

کشف برای زنده ماندن در حصار بی حس مرده

نمایش کشف برای زنده ماندن در حصار بی حس مرده ازتاریخ ۱۸ تا ۲۲ اسفند به روی صحنه می رود این نمایش که نوشته یاسین بهرامی است؛ رضا غریب‌زاده‌ دریایی آن را کارگردانی کرده و قرار است در سالن فرهنگ فرهنگسرای طوبای بندرعباس آن را به اجرا بگذارد. در این نمایش بازیگرانی چون سمیه عشایری-مریم زلفی‌زاده-محمود سلیمی و علی قاسمی بازی می‌کنند.

بازی وبلاگی

 بازی وبلاگی : به دعوت وبلاگ رادیو احسان 

1- خاطره ای از  هرمز : بد ترین خاطره ای که از هرمز دارم اینه که سال 86 برای برگزاری اولین جشنواره هنرهای محیطی چند روزی رو در این جزیره زیبا اسکان داشتیم و مشغول تصویر برداری از اجراها بودیم که  در نهایت فقط برای ما حاصلش فیلم جنگ در همساگی بود ،که در نتیجه توقیف شد و به نمایش در نیامد ، اما خاطره بد : من و ایمان برای اقامت چند روزه در این جزیره یک چادر مسافرتی خیلی گران قیمت از پسر عمویمان قرض گرفته بودیم  که در مسیر بر گشت ناگهان سگ خور شد !!! و ما شرمنده پسر عمویمان شدیم .گویا هرمز سرزمین گم شدن های ناگهانیست !!

2- عکس از هرمز

پشت صحنه فیلم دست ،در حال تصویر برداری سکانسی در هرمز


عکسی از اصغر فرهادی

با تشکر از آقای هادی علی پناه برای انتشار این عکس

دست در یازدهمین جشنواره منطقه ای

فیلم دست ساخته احسان و ایمان رضائی و فیلم برزه ساخته یوسف  محمود پور از هرمزگان در یازدهمین جشنواره منطقه ای سینمای جوان/ اترک 

دست اندر کاران فیلم دست عبارتند از : مدیر تصویر برداری حسن بردال - طرح و مدیر تولید : احسان نفیسی - تدوین و صداگذاری و انتخاب موسیقی ایمان رضائی - تهیه کننده شهرام علیدی .با حضور : احمد کارگران- باباک بافهم - دریا سایبانی - بهرنگ عباسپور - صمد صابری - زهرا کمایی - خانم صادقی و....... 

پ.ن : فیلم دست پیش ازین در جشنواره بین المللی فیلم کیش - جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران وجشنواره فیلم تصویر سال حضور داشته است .

اصغر خیلی چاکریم

نامه پیمان معادی به اصغر فرهادی 

اصغر فرهادی عزیز
از زمان بازگشتم از مراسم گلدن‌گلوب و حلقه منتقدان لس‌آنجلس که همراه با تو و فیلم‌مان در آن حاضر بودم، می‌خواستم این نامه را بنویسم؛ اما تلاش برای آماده شدن فیلم اولم «برف روی کاج‌ها»، مجال مناسبی باقی نگذاشت.

در مراسم پایانی جشنواره فجر، وقتی فیلمم جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم را می‌گرفت، یاد تو افتادم. تو که همیشه قدردان مردم سرزمینت، سرزمین‌مان، بودی و هستی؛ و با خودم گفتم حالا وقت این نامه است. به‌خصوص که کمتر از ۱۰روز دیگر به برپایی مراسم اسکار مانده؛ و خواهم گفت ربط این ماجرا با آن یاد و ارزش مردم و نظرشان چیست.

یکی از خطاهای دید آدمی، این است که وقتی چیزی را از نزدیک تجربه می‌کند، متوجه عظمت آن نمی‌شود. سفر و تجربه‌های اخیری که با دیدن و شنیدن واکنش‌های مختلف نسبت به «جدایی نادر از سیمین» در کنارت داشتم، به تلاشم برای اینکه دچار این خطای دید نشوم، بسیار کمک کرد. مطمئنم خیلی از مردم ایران از خواندن این واکنش‌ها شادمان خواهند شد. خصوصا در روزهایی که عده‌ای تلاش دارند، موفقیت‌های این فیلم را به دلایل واهی به سیاست ربط دهند و همین انگیزه برای من کافی است تا این نامه را بنویسم و منتشر کنم.

واکنش‌های دیگری هم که پیش می‌آید، ممکن است حرف‌هایی را در پی داشته باشد که چندان اهمیتی ندارد. از قدیم می‌گفتند همیشه بدتر از این‌که پشت سرت حرف بزنند، این است که پشت سرت هیچ حرفی نزنند!

همان اوایل سفر اخیر، وقتی محمود کلاری که در شرق آمریکا و در تجربه تحسین شدن فیلم در حلقه منتقدان نیویورک همراهت بود، در تماس تلفنی به من گفت که تجربه بسیار عجیبی در مورد این فیلم در انتظارمان است، به قدر کافی تعجب کردم.

کلاری می‌گفت نکته اساسی این است که ما با سینما زندگی کرده‌ایم و سال‌های سال فیلم و مراسم سینمایی را دیده‌ایم؛ و حالا به خودمان می‌گوییم قرار است بعضی از نام‌های بزرگ را در این‌گونه مراسم ببینیم، در حالی که این بار در کمال تعجب، آنها منتظرند تا ما را ببینند! و این خاصیت فیلم‌های بزرگ است.

تجربه‌های قبلی البته میزان تعجب یا هیجان آدم را از این واکنش‌ها کمتر می‌کند. اما هرگز آن را از بین نمی‌برد. حس پشت حرف کلاری را بعدا ذره‌ذره لمس کردم. وقتی وودی آلن که همیشه در نظرم سرچشمه خلاقیت بوده، به واسطه خواهرش برایت پیغام داده بود که طبق معمول نمی‌تواند - یا نمی‌خواهد - به مراسم بیاید ولی دوست دارد در نیویورک ما را ملاقات و درباره فیلم صحبت کند، تازه فهمیدم آنچه از قول او درباره فیلم شنیده بودم، چه معنایی داشت: آلن گفته بود سال‌ها بود نه‌تنها از سینمای ما، بلکه به‌طور کلی از سینما انتظار نداشته که در این دوران بتواند چیزی بیافریند که چنین تاثیری روی او بگذارد!

وقتی توماس لانگمن پسر کلود بری، کارگردان و تهیه‌کننده مشهور و تازه درگذشته فرانسوی که خودش تهیه‌کننده فیلم آرتیست و برنده انبوهی جایزه است، می‌گفت همه دارند از محصول من تعریف می‌کنند اما وقتی فیلم تو را دیدم، آرزو کردم که کاش من آن را تهیه کرده بودم، همه چیز داشت معنای کامل‌تری پیدا می‌کرد.

وقتی براد پیت می‌گفت شب قبل از برگزاری جلسه مطبوعاتی گلدن‌گلوب، دی‌وی‌دی جدایی نادر از سیمین را در دستگاه گذاشته‌اند و در میانه‌های همان صحنه دادگاه اول فیلم، آنجلینا جولی با دیدن آن جدل زناشویی فیلم را نگه داشته، متاثر شده، فاصله‌ای انداخته و بعد از چند لحظه باز تماشا را ادامه داده‌اند، اطمینانم بیشتر شد وقتی آنجلینا جولی درباره کار بعدی‌ات پرسید و ساده و راحت درخواست کرد که در فیلمت بازی کند و در پاسخ حرفت که گفتی شخصیت زن فیلمت فرانسوی زبان است و گفت تا آن تاریخ می‌تواند زبان فرانسه یاد بگیرد، من غرق در غرور شدم.

وقتی مریل استریپ درباره جزییات کارگردانی یا بازی صحنه‌های مختلف فیلم می‌پرسید و با اشتیاق گفت دوست دارد با تو کار کند، وقتی استیون اسپیلبرگ گفته بود که اعتقاد دارد جدایی نادر از سیمین با فاصله زیاد بهترین فیلم امسال دنیاست، وقتی دیوید فینچر نیم‌ساعت وقت گذاشت تا با تو حرف بزند و نظرهایش را بگوید، وقتی چند سینماگر سرشناس می‌گفتند که فیلم را ندیده‌اند اما تعریف‌های زیاد فرانسیس فورد کوپولا را درباره آن شنیده‌اند و خیلی کنجکاوند، وقتی الکساندر پین که خودش گلدن‌گلوب فیلم و کارگردانی را گرفت فقط به دلیل علاقه به فیلم تو در طول آن روزها به یکی از نزدیک‌ترین دوستان هم صحبت‌ات بدل شده بود و در هر دو مراسم گلدن‌گلوب و حلقه منتقدان لس‌آنجلس می‌گفت در طول حرف‌هایت روی صحنه سعی می‌کرده انرژی مثبت به سمت تو بفرستد. وقتی دیگرانی که مجاز نیستم نام‌شان را بیاورم، از فیلمت به عنوان یکی از محبوب‌ترین‌های فهرست شخصی‌شان در دو، سه سال اخیر یاد می‌کردند، تازه درست دستگیرم شد که فیلم در دل آدم‌هایی که سالی ده‌ها فیلم بزرگ و تاثیرگذار می‌بینند یا یکی‌، دوتایش را هر سال می‌سازند، چه مرزهایی را درنوردیده و چه قله‌هایی را فتح کرده است.

در مراسم برگزیدگان منتقدان آمریکا (Critics’ Choice Award) که باب دیلن بزرگ قطعه جدید بسیار زیبایی را روی صحنه اجرا کرد، ما از لذت شنیدن و دیدن اجرایش حرف می‌زدیم و به ما گفتند اگر می‌دانستید خود باب درباره فیلم‌تان با چه لذتی حرف می‌زد، چه می‌گویید. و این تازه بخشی از آن چیزی است که من شنیدم و دیدم. باقی‌اش بماند برای روزگاری دیگر، مخصوصا داستان تو و رابرت دنیرو که امیدوارم آقای کلاری روزی تعریفش کند.

اصغر فرهادی عزیز، در جلسه مطبوعاتی ویژه گلدن‌گلوب، یکی از چهار، پنج باری که حاضران به شکلی استثنایی در میان حرف‌های تو دست زدند، در جواب سوالی بود که می‌پرسید چطور با محدودیت‌های توی ایران چنین فیلمی‌ساخته‌ای. گفتی هیچ‌کس مرا مجبور نکرده بود آنجا با وجود محدودیت‌ها فیلم بسازم، خواست خودم و قصه‌ای که داشتم، طوری بود که باید همانجا و با همان شرایط ساخته می‌شد و برای ساخت این فیلم شما فکر کنید همه چیز همان‌طور که من دلم می‌خواسته فراهم بوده است.

گفتی نمی‌خواهم بگویم شرایط فیلمسازی در کشورم آرمانی است، اما تصویری هم که شما از فیلمسازی در ایران دارید، خیلی دقیق نیست. این حرف‌هایت وقتی یادم آمد که لابه‌لای حرف‌ها و کارها و مصاحبه‌های مختلف، به من راجع به طرحی می‌گفتی که قرار است در آینده در تهران بسازی و آن را خیلی دوست داری.

حرف دیگرت که باز به تشویق حاضران آن جلسه انجامید، همان بود که گفتی تفاوت‌های مردمان نقاط مختلف دنیا بسیار کمتر از شباهت‌هایشان است، اما به نفع سیاست است که تفاوت‌ها و فاصله‌ها را بیشتر جلوه دهد و بر آنها تاکید کند.

این روزها که در ایران خبر جوایز فیلم تو حتی مانند نوعی گسترش فرهنگی عمل می‌کند و از جمله، گاهی حتی طیف‌هایی را به پیگیری اخبار فرهنگی وامی‌دارد که به طور معمول هیچ کاری به اتفاق‌های هنری نداشتند، این روزها که تبریک‌های هر همکار و هر دوست، هر رهگذر خیابان و حتی هر بیمار اتاق‌های بیمارستانی که برای بستری کردن و ترخیص پدرم به آن پا گذاشتم، امید را در دل آدم می‌کارد و می‌پروراند، یاد همان حرفت می‌افتم. بله، بین مردمان مختلف دنیا و احساس‌های انسانی‌شان، تفاوت‌ها ناچیز است. اما آن نفعی که گفتی، آنقدر همه جا رخنه کرده که همین مردم این روزها در گذر و خیابان از من می‌پرسند وقتی از آمریکا برگشتی، کاری با تو نداشتند؟

در خود مراسم، چه حال خوبی بود وقتی من هم مثل میلیون‌ها ایرانی حرف‌هایت را موقع دریافت جایزه شنیدم. از آن بالا که چشم می‌انداختی، می‌دیدی همه بزرگان سینما که عمری کارهایشان را دیده‌ای و درباره‌شان خوانده‌ای، بهت زل زده‌اند؛ و انگار عشق و انرژی مردم ایران باعث شده بود ما آنجا محکم بایستیم. آن لحظه‌ای که تو از مردم یاد کردی، می‌دانستم میلیون‌ها نفر در کشورمان هم به ما زل زده‌اند و تو به پشتوانه عشق‌شان، به جای هر عزیز دیگرت از آنها یاد کردی؛ و راستش اصغر، آن بالا چه حالی داد ایرانی بودن.

قدر و منزلتی که تو برای این مردم قایلی، زمانی با آن نمایندگی کردن به‌درستی پیوند می‌خورد که حرف آن منتقد آمریکایی را به یاد بیاوریم؛ که در یادداشتی بر جدایی نادر از سیمین نوشته بود: «اگر می‌خواهید تهدیدی نثار این کشور کنید، بهتر است قبل از آن این فیلم را ببیند، تا بدانید با چه مردمانی روبه‌رویید، تا در تصمیم خود تجدید‌نظر کنید.»

اینکه یک فیلم بتواند چنین دستاوردی، چنین تاثیری داشته باشد، یعنی اینکه تو بارها بیشتر از آن جمله‌هایی که در ستایش مردمان دیارمان می‌گویی، دین خودت را به آنها ادا کرده‌ای. حالا دیگر واقعا مهم نیست که فیلم در یکی از دو رشته «فیلم خارجی» و «فیلمنامه» که نامزد شده، جایزه آکادمی را بگیرد یا نه. مهم‌تر این است که این فیلم در طول این مدت به این مردم امید، اشتیاق و افتخار بخشید.

برای همین امید، اشتیاق و افتخار است که می‌خواهم با صدایی صد بار بلندتر از آن فریادی که بعد از جایزه گرفتن‌ات در جشنواره برلین، در سالن برلیناله پالاس برآوردم، فریاد بزنم: «اصغر؛ خیلی چاکریم! » منبع +

پیوند اصغر با اسکار

تبریک صمیمانه به اصغر فرهادی و گروه سازنده فیلم جدایی نادر از سیمین به مناسبت دریافت جایزه اسکار . فرهادی با گرفتن اسکار کلاس سینمای ایران را ارتقاع بخشید . و البته ناگفته نماند بیشتر نتیجه را خود فرهادی  رقم زده است به مثابه یکی برای همه و همه برای یکی . فرهادی تلاش فردی اش منتج به اسکار شده است و امیدوارم سینماگران ایرانی سخت کوشی در راه رسیدن به یک نتیجه بهتر را از فرهادی آموخته . همه گی با هم از سهل و ممتنع اندیشی نسبت به کار خود فاصله بگیریم و به مخاطب و مردم خود احترام بگذاریم . کاری که می کنیم برایمان  مهم باشد و خود را دست کم نگییریم . فرهادی هم مثل ماها از همین جاها شروع کرد از شهرستان از همین انجمنهای هنری ، از انجمن سینمای جوانان . این مطلب را حتمن بخوانید . و به آینده روشن فکر کنید .