گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

سر انجام مرد شورشی رفت !

من یک استقلالی ام  اما علی کریمی را دوست داشتم. او یک بازیکن تمام عیار بود. بازیکن همیشه معترض که هیچ گاه زیر بار حرف زور نرفت .


علی کریمی در پستی که در صفحه اینتساگرام خود نوشته، آورده است:



به نام خالق هستی

میخی بر دیوار کوبیدم و کفش‌ها را آویختم

خداحافظی همیشه تلخ و ناگوار است. جدایی از عشقی که تار و پود وجودت را در تصرف دارد، کار آسانی نیست. یک بار صرفا تحت تاثیر خداحافظی غریبانه مهدوی‌کیا تصمیمی احساسی گرفتم و از فضای اندوه بار آن همه بی اعتنایی مرا از فوتبال بیزار کرد و خود را در پایان دیدم.

هر چند همین تصمیم احساسی و عجولانه باعث شد تا برخی‌ها همه چیز را تمام شده بدانند و مرا با دست خود به مسلخ ببرند. با توجه به شرایطی که در آن قرار دارم راهی جز ترک صحنه برایم نمانده. این تصمیم را در حالی که تمام وجودم را شک، تردید و اندوهی ناشناخته گرفته با مردم خوب و مهربان وطنم به اشتراک می گذارم... تصمیمی قطعی و برگشت ناپذیر.

از این پس هوادار متعصب برای تیم محبوبم پرسپولیس و تیم ملی کشورم خواهم بود. دوست دارم و این را وظیفه خود می‌دانم از تمامی سروران و مهرآفرینانی که من را از یک فوتبال خیابانی به میادین جهانی همراهی و مساعدت کردند تشکر کنم و البته تقاضا دارم تا اشتباهات و خطاهای این حقیر که در مقاطعی موجب آزردگی خاطر، نگرانی و رنجش احساسات پاکشان شده بخشیده و مورد عف قرار دهند.

من علی کریمی هر چه دارم بعد از خدا از فوتبال و محبت مردم است که البته هرگز خود را شایسته این همه محبت و لطفا نمی دانم چرا که در حقیقت قهرمان واقعی این مرز و بوم آنهایی هستند که به خاطر آرامش من و امثال من از آسایش و جان خود گذشتند تا این آرامش و آسایش نصیب ما شود. از همین رو دورود و سپاس به شهدا و جانبازان راه وطن و آزادی. این عزیزان را شایسته و لایق بالاترین ستایش‌ها می‌دانم.

اما از اینکه نتوانستم با پیراهن تیم محبوبم پرسپولیس فوتبال را ترک کنم اصلا ناراحت نیستم زیر این اتفاق عجیبی نیست. هرگز تن به بازی خداحافظی که متاسفانه در فوتبال ما نوعی حرکت تشریفاتی، تبلیغاتی و بعضا ریاکارانه است نخواهم داد. بسیاری از بزرگان فوتبال ما بی سروصدا خاموش شدند و به گورستان فراموشی رهسپار گردیدند.

در خاتمه قلبا اعلام می‌دارم که با خداحافظی از فوتبال تمامی حوادث و حاشیه هایش را هم در همان زمین خاک کرده و آنچه در این مسیر برایم پیش آمده را تنها چالش‌ها ، رقابت ها و احساسات منطقی می دانم. و بالاخره کلام آخر باز با هواداران که همواره برایم اهمیت بالایی داشته و خواهند داشت: شما همیشه در قلب من خواهید بود. از احترامی که طی این سالها نسبت به من داشته اید لذت بردم و سپاسگزارم.

سرانجام باید از این خاک رفت ... خوشا آنکه پاک امد و پاک رفت

خاک پاک تمام ایرانیان علی کریمی

نگاه پدرانه یا پسر کشی؟ مساله این است



اندر احوالات جلسه نشست رئیس انجمن سینمای جوانان ایران ،حبیب ایل بیگی و معاون ایشان فرید فرخنده کیش

در فرهنگ اساطیری ایران و در معروف ترین درام شاهنامه رستم می زند و سهراب  را به خاک و خون می کشد بدون اینکه از نام و نشان و اصل و نسب او پرسشی بکند  رستم زمانی می داند که سهراب پسر اوست که دیگر دیر شده است و نوش دارو نیز کارساز نیست .

در روز 4 شنبه 4 تیر ماه نود سه درست چند ساعت قبل از بازی ایران و بوسنی و هرزگوین جلسه ای  در فرهنگ سرای طوبی بندرعباس  برگزار شد تحت عنوان نشست سینماگران و اعضا انجمن سینمای جوان هرمزگان با رئیس و معاون انجمن سینمای جوان  ایران، که شباهت خیلی زیادی با شکست تیم ملی فوتبال ایران از  یوسنی داشت. بازیی که می توانست باعث صعود تیم ملی ایران برای اولین بار در تاریخ ، از مرحله گروهی باشد اما نشد . نشد برای اینکه  فوتبال ما در باد غرور بازی نسبتا خوبش در مقابل آرژانتین قرارگرفت و بوسنی را فقط از روی اسم کشورش  تحلیل و قضاوت می کرد و از پیش خود را برنده این بازی سرونشت ساز می دید .

اما بعد

یکم ؛ جلسه با یک ساعت و نیم تاخیر شروع شد، تعداد کمی در این جلسه حضور داشتند حدودا 20 نفر که نزدیک به 6 نفر ازین تعداد را کارمندان اداره ارشاد هرمزگان تشکیل می دادند در صورتی که جناب ایل بیگی ساعت 6 و نیم صبح وارد بندرعباس شده بودند. جلسه ساعت 12و 30 دقیقه آغاز شد .  این فاصله زمانی زیاد برای خیلی از حاضرین در جلسه سوال برانگیز بود ! در صورتی که می شد جلسه را زودتر آغاز نمود.  ایل بیگی حدودا یک ساعت و رب در آغاز جلسه به سخنرانی  پرداخت که به نظر می رسید  در حال خواندن اساس نامه انجمن سینمای جوان برای اعضا بود،  کاری بیهوده که  همه حاضرین در جلسه را خسته  کرد در واقع  پلن B  جناب ایل بیگی  در هم کوبیدن حوصله شرکت کنندگان در جلسه بود،  دقیقا شبیه ماری که وقتی طعمه ای را شکار می کند ابتدا به دور آن می پیچید  و استخوان های او را له می کند و بعد او را می بلعد.  از آن تعداد 20  نفر،  تقریبا شش ،هفت نفرشان از فرط خستگی جلسه را ترک کرده و ترجیح دادند سر سفره زن و بچه اشان باشند  و ناهار دلچسپی را با هم صرف کنند تا  اینکه به صحبتهای خسته کننده رئیس انجمن سینمای جوان گوش جان فرا دهند .


دوم ؛  جناب ایل بیگی در سخنانشان صحبت از نگاه پدرانه داشتند  و گقتند که به دنبال فردی هستند که بتواند در مدیریتش نگاه پدرانه را نسبت به همه اعضا انجمن داشته باشد .

 

 

سوم ؛ دیری  نپایید که جناب ایل بیگی در پاسخ به پرسش های به حق برخی از اعضا انجمن دچار تناقض گویی هایی شدند و کم کم این نگاه پدرانه  رخت بر بست  و همه گان شاهد نگاه تحکمی و از بالا به پائین خود ایشان شدند،  آنجا  که در پاسخ به پرسشی در مورد عدم حضورشان در نهمین جشنواره اردیبهشت هرمزگان علی رغم دعوت های مکرر از ایشان و معاونین محترم جشنواره را جشنواره ای  تقلبی قلم داد کردند و  با لحنی بسیار حق به جانب این جشنواره که 9 دوره از آن یعنی به مدت 9 سال توسط اعضا انجمن سینمای جوان بندرعباس برگزار شده بود را  جشنواره ای  متعلق به سینمای جوان ندانستند و خیلی راحت  بدون حتی تقدیری خشک و خالی زحمات  کسانی که به واسطه برگزاری این جشنواره باعث روشن نگه داشته شدن چراغ انجمن در بندرعباس بودند را به یکباره کتمان کردند و رسما اعلام نمودند که انجمن سینمای جوان دیگر مجاز به برگزاری این جشنواره نیست وما فقط جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشنواره منطقه ای به اضافه جشنواره قرانی تسنیم در دستو کارمان است  و لاغیر !!


چهارم؛، جناب ایل بیگی حتی منتظر شنیدن نظرات برگزار کنندگان جشنواره در مورد صحبتهای خود نیز نشدند تا  برایشان توضیح دهند، جشنواره ای که در برهوت فرهنگی و هنری هرمزگان وقتی کورش گرمساری از دنیا رفته و هر آن امکان تعطیل شدن دفتر سینمای جوان بندرعباس می رفت با برگزاری این جشنواره چراغ رو به خاموشی این انجمن، دوباره فروزان شده و بارقه های امید در فیلمسازی هرمزگان دمیده بود،  در واقع ایشان گز نکرده بریدند و پرسش کنندگان را به جای خود نشاندند .


پنجم ؛ جناب ایل بیگی رسما جشنواره اردیبهشت هرمزگان را تعطیل کردند بعد از گذشت 9 سال برگزاری ،جشنواره هر ساله توسط انجمن سینمای جوان  بندرعباس و با همت و تلاش شبانه روزی اعضا آن در همه ادوار برگزار شده است و با اعتباری که اعضا داشته اند توانسته  بودند بودجه  برگزاری  آن را از طریق اسپانسر های جشنواره جذب کنند و دفتر مرکزی انجمن تا به امروز حتی یک ریال هم برای برگزاری این جشنواره  هزینه نکرده است،  اما بنام انجمن سینمای جوان و به کامشان تمام شده بود .


ششم؛ جناب ایل بیگی در میان صحبتهای مدیر اجرایی این جشنواره که در جلسه کذایی حضور داشت و نقطه نظراتش را پیرامون برگزاری این جشنواره توضیح میداد با گفتن جمله(( بسه دیگه کامنت نخوان ))قدر دان  زحمات شبانه روزی برگزار کنند گان جشنواره  شدند نمی دانم  چه کسانی  مخاطبین این  متن هستند اما وقتی در وسط صحبتهای  فردی گفته شود که بس است دیگر کامنت نخوان بزرگ ترین  توهینی  است که می شود کرد . مثل اینکه  به طرف بگویی بس است دیگر شعر نگو !!  و مدیر اجرایی جشنواره نهم اردیبهشت نیز حق  داشت جلسه را به عنوان اعتراض ترک کند !


هفتم ؛ جناب ایل بیگی در پاسخ  به پرسش دیگری مبنی بر عدم  انتخاب مهرداد امیر زاده ،گزینه انتخابی مدیر  کل فرهنگ و ارشاد  اسلامی هرمزگان نیز تنها  به  جمله کوتاهی اشاره کردند مبنی بر اینکه  ((خوشمان نیامد ! ))

در صورتی که خود آقای امیرزاده  نیز در میان حضار در جلسه نشسته اند ! و جناب ایل بیگی نگاه پدرانه را اینگونه به اعضا انجمن سینمای جوان می افکنند .


هشتم  ؛ جناب ایل بیگی دلیل رد گزینه ارشاد هرمزگان این را  عنوان کردند که(( مدیرکل فرهنگ و ارشاد فعلی هرمزگان یکی از مدیران  دوران احمدی نژاد است و ما بیم این را داشتیم که گزینه انتخابی ایشان برای ریاست سینمای جوان بندرعباس نیز احمدی نژادی باشد ! و برای همین این گژینه را رد کردیم .))  درصورتی که این نوعی تناقض گویی در کلام جناب ایل بیگی  است،  خب می شود از ایشان پرسید شما که می دانستید مدیر کل ارشاد هرمزگان احمدی نژادی است چرا مهرداد امیرزاده کاندیدای انتخابی ارشاد هرمزگان را که از طریق { لویی جرگه} از بین چهار کاندیدای تصدی پست ریاست سینمای جوان بندرعباس  برگزیده شده  بود، را جهت انجام مصاحبه وگزینش به تهران فراخواندید؟ در صورتی که نتیجه از قبل برای شما و معاونین محترم مشخص بوده است !؟

آیا این برخود شما  را میتوان  به عنوان نگاهی پدرانه تلقی کرد ؟  شما با این  تدبیر اشتباهتان به نوعی باعث خدشه دار شدن شخصیت یکی از اعضای زحمت کش انجمن سینمای جوان شدید. کسی  که  مدت 13 سال ،  حضور مسمتر در انجمن  داشته و  دارای  مدرک کارشناسی ارشد سینما و رسانه از  خارج کشور است، وی  که هم اکنون تهیه کننده صدا و سیمای هرمزگان بوده  و در چند دانشکده شهر بندرعباس  مشغول تدریس سینماست ، و از فعالین ستاد دکتر  حسن روحانی در انتخابات  سال 92 نیز بوده است مهره ای که با بی تدبیری  شما جناب  ایل بیگی سوخت شد و شما باید پاسخگو باشید .


نهم؛ جناب ایل بیگی در صحبتهای شان از اصطلاحاتی خواسته یا نا خواسته استفاده می کردند که همین چند هفته پیش توسط منتقدین برگزاری جشنواره ملی اردیبهشت در صفحات مجازی توسط شق و شق های دیگر درگیر در ماجرای تمام ناشدنی انجمن سینمای جوان بندرعباس نوشته شده بود  و جناب ایل بیگی  عینا همان ها را تکرار می کردند  و این را می شود نوعی، یکطرفه با قاضی رفتن قلمداد کرد بی آنکه ایشان نظرات دیگر گروهای درگیر در این ماجرا را جویا شوند  و این شکل برخورد از فرد با ذکاوتی همچون فرید فرخنده کیش دور از انتظار  و بعید بود !.  در داغان ترین عدلیه های جهان سعی می شود نظرات شاکی و متشاکی نیز شنیده شود و بعد به قضاوت نشست ، و این  نکته بدیهی را ایل بیگی و فرخنده کیش رعایت نکردند .


دهم  ؛ جناب فرخنده کیش در صحبتهای کوتاهی که در آن جلسه داشتند به نکته ظریفی اشاره کردند  و آن هم اینکه انجمن سینمای جوان بندرعباس بعد از  در گذشت کورش گرمساری رو به افول رفته و او نیز این موضوع را به عنوان کسی که سالها در بدنه مدیریتی انجمن حضور داشته متوجه شده است  ! حال پرسش اینجاست که جناب فرخنده کیش  با توجه به شناخت شما از این موضوع چرا دست به اقدامی نزدید؟ و از دور نظاره گر  اتفاقات بدی در دفتر بندرعباس تان بودید در صورتی که می توانستید کاری بکنید ولی نکردید . آیا از خود  نپرسیدید که بعد از درگذشت گرمساری و با وجود بر سر کار آمدن  سه مدیر با نگاه های مختلف و سلیقه و حتی جناح بندی متخلف باز هم انجمن نتوانست روی خوش ببیند و  به طور متوسط  از سال 1383 تا کنون هر   2 سال و نیم یکبار روسای انجمن سینمای جوان بندرعباس به شکل فاجعه باری  عطایش را به لقاش واگذار کردند . دریغ از  حتی یک پرسش جناب فرخنده کیش محترم که راستی چرا اینگونه است و مشکل کجاست ؟!


کنون کارگر شد که بیکار گشت

پسر پیش چشم پدر خوار گشت‏

همان نیز مادر بروشن روان

فرستاد با من یکى پهلوان‏

بدان تا پدر را نماید بمن

سخن بر گشاید بهر انجمن‏

چو آن نامور پهلوان کشته شد

مرا نیز هم روز برگشته شد

کنون بند بگشاى از جوشنم

برهنه نگه کن تن روشنم‏

چو بگشاد خفتان و آن مهره دید

همه جامه بر خویشتن بر درید

همى گفت کاى کشته بر دست من

دلیر و ستوده بهر انجمن‏

همى ریخت خون و همى کند موى

سرش پر ز خاک و پر از آب روى‏

بدو گفت سهراب کین بد تریست

بآب دو دیده نباید گریست‏

ازین خویشتن کشتن اکنون چه سود

چنین رفت و این بودنى کار بود

{شاهنامه فردوسی}

 

 

 



آگهی استخدام

سایت خبرگزاری ایسنا در ستون سمت راست خود بخشی را قرار داده تحت عنوان آگهی استخدام که بسیار مفید است

آدرس لینک مورد نظر