گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

نا مه ای از یوسف محمود پور ( فیلمساز هرمزگانی)

تنها ترین سردار

این نامه از سوی آقای یوسف محمود پور برای بنده ارسال شده و من هم بدون هیچ کم و کاستی آنرا در اینجا منتشر می کنم .



باسمه تعالی

 

اینجانب یوسف محمودپور هستم اهل و ساکن روستای هنگویه شهرستان بستک فعالیت هنری خود را از سال 74 در کنار زنده یاد استا گرانقدر «کورش گرمساری» در زمینه فیلم و عکس در انجمن سینمای جوان بندرعباس آغاز کردم و تاکنون 11 فیلم ساخته ام.

از آغاز کودکی همیشه به نوعی عشق و علاقه به عکاسی و فیلمسازی و حتی موسیقی در من وجود داشت.

من به مدت 4 سال تحصیلات دوران آموزش متوسطه را در هنرستان شهید حقانی بندرعباس سپری کردم و در طول این مدت زندگی را به سختی گذراندم.

روزی را به یاد می آورم که برای اولین بار پا به محیطی گذاشتم که در آن خلاقیت و استعدادهای جوان در آن موج می زد خلاقیتی که رفته رفته شکوفا شد و ما امروز شاهد آن هستیم و آن محیط، محیط انجمن بود. قرار بود در دوره یکساله فیلمسازی انجمن ثبت نام کنم. وارد دفتر انجمن که شدم سلام کردم دیدم مردی با چهره ی خندان و مهربان در گوشه ای نشسته بود، مردی که خود عاشق هنر بود و محبت و صداقت از چهره ی او می بارید. دستم را گرفت و با وجود اینکه مرا نمی شناخت با لبخندی که بر لب داشت به خوبی از من استقبال کرد و همانجا از من قول گرفت که در کلاس انجمن شرکت کنم و برایشان فیلم بسازم وقتی به چهره ی او نگاه کردم با وجود اینکه او را ندیده بودم احساس کردم که سالهاست او را می شناسم و آن مرد کسی نبود جز « زنده یاد کورش گرمساری». در آزمون ورودی انجمن شرکت کردم و در مصاحبه آن توسط آقای محمود عسکری رد شدم اما باز همان مرد به یاری ام شتافت و دستم را گرفت و نگذاشت که رد شوم و گفت: بگذارید این شخص در کلاس باشد چون می دانم که خود را نشان خواهد داد.

آن نگاهی که کورش در آن روز نسبت به من داشت می بینم که امروز به ثمر نشسته و خوشحال هستم که توانسته ام فیلم های زیادی بسازم و درجشنواره های مختلف استانی، ملی و بین المللی نیز شرکت کنم و فیلم هایم مقاماتی نیز کسب کند.

خلاصه اینکه من همه ی موفقیت های هنری ام را مدیون همین کسی هستم که تا آخرین لحظه ی زندگیش به عنوان استادی دلسوز یارو یاور و مشوقم بود و اگر امروز اور را در کنار خود نمی بینیم اما یاد و خاطره اش همچنان برای ما زنده و جاوید است. ما از او راضی هستیم و خدا هم از او راضی باشد و اورا قرین رحمت خود قرار دهد.

 

 

 

 

قدری در مورد ساخت فیلم مستند گرن صحبت کنم.

« گرن» وسیله ای است که از قدیم الأیام مردم نواحی غرب هرمزگان جهت نگهداری محصولات کشاورزی نظیر جو و گندم به عنوان سیلو می ساختند و مورد استفاده قرار می دادند.

اردیبهست سال گذشته کلید زدم درست زمانی که فصل درو شروع شده بود. سوار بر موتور شدم و دوربین و سه پایه برداشتم و به صحرا رفتم دشت پر بود از خوشه های طلایی جو و گندم و آحاد اقشار جامعه در حال درو بودند. عده ای اجازه ندادند از آنها تصویر بگیرم اما من در تمام دشت به جستجو پرداختم تا اینکه عده ای را راضی نمودم تا از آنها تصویر بگیرم. با آنها نشستم، چای خوردم، میوه خوردم، غذا خوردم و با خیال راحت از آنها تصویر گرفتم.

من خواستم روش ساخت و استفاده این مهم که از آثار فرهنگی این مردم است را به تصویر بکشم تا به گوشه فراموشی سپرده نشود و نسل های آینده ای که پس از ما به زندگانی می پردازند با آن آشنا شوند.

پس از مطالعه و تحقیق و پژوهش فراوان و تبادل نظر با استاد عزیز جناب آقای همایون امامی به این نتیجه رسیدم که اطلاعات مربوط به آن به وسیله ی روایت یک انشا در کلاس درس توسط دانش آموزی خوانده شود. با زحمت فراوان توانستم دانش آموز مورد نظر را پیدا کنم. چند بار بطور متوالی متن انشاء را برای استاد عزیز « همایون امامی » که دورادور بر کار بنده نظارت داشتند به تهران ارسال کردم ایشان فرمودند تعدادی از خود بچه ها در مورد موضوع مورد نظر انشاء بنویسند و شما از همان مطالب استفاده کنید خیلی بهتر خواهد بود همین کار را هم کردم و گفتم تعدادی از بچه ها برایم انشاء بنویسند و به بهترین انشاء جایزه می دهم به همین منظور تعدادی انشاء جمع شد و من مقداری از مطالب انشاء با توجه به بازنویسی نمودن آنها از نوشته های همان بچه ها استفاده کردم و مجدداً برای استاد « همایون امامی» به تهران ارسال کردم تا ایشان بالأخره مطالب انشاء را تأیید کردند.

 برای گرفتن مجوز به اداره آموزش و پرورش بستک مراجعه کردم تا کلاس مدرسه مورد نظر برای فیلمبرداری در اختیارم قرار دهند، درخواست دادم و نامه ی انجمن و نامه اداره ی ارشاد بستک را ضمیمه ی آن نمودم اما متأسفانه با وعده های حراست که هیچ ثمری برایم نداشت مواجه شدم. آنها در جواب گفتند که طبق بخشنامه جدید باید مدارک شما به سازمان ارسال شود و از آنجا به وزارتخانه تا جواب بگیرید. اما هنوزکه هنوز است من جواب درخواستم را نگرفته ام چند بار به دوست گرامی « محسن بلوچی» که کارمند سازمان است زنگ زدم اما متأسفانه آنجا هم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه موضوع را با شورای اسلامی و دهیار محترم  درمیان گذاشتم و آنها یک ساختمان آموزشی دیگری که هیچ ارتباطی به آموزش و پرورش نداشت و متعلق به خودشان بود در اختیارم گذاشتند و من در آنجا یک فضای کامل کلاس درس باز سازی نمودم و فقط منتظر بودم تعدادی دانش آموز و یک معلم در آنجا حضور داشته باشند که تصویربرداری کنم. کار سختی بود جمع کردن دانش آموز در آن کلاس مدتی طول کشید به هر دری می زدم و نتیجه ای حاصل نمی شد تا اینکه تدبیری اندیشیدم و از آنجایی که می دانستم این بچه ها گشت و گذار را دوست دارند به آنها وعده یک اردوی یک روزه دادم و به خانه ی تک تک آنها رفتم و رضایت اولیاء آنها را شرط اول قرار دادم. با شنیدن این خبر بسیاری از دانش آموزان داوطلب شدند و حاضر شدند که بیایند سر آن کلاس و من بتوانم تصاویرم را بگیرم و من با قولی که به این بچه ها داده ام با یاری خدا طبق یک برنامه ریزی مفصل آین بچه ها را به آن اردو خواهم برد و انشاءالله قرار است آنها را به یک روستایی که خالی از سکنه است و به آن« پای تاوه قدیم» می گویند ببرم جایی که در روزگاران قدیم مردم در آنجا زندگی می کرده اند و بقایایی از آثار زندگیشان به چشم می خورد و تقریباً تبدیل شده است به منطقه ی گردشگری. تصمیم گرفته ام آن بچه ها را با جای جای نقاط آن روستا و زندگی آن مردم در آن روزگار آشنا سازم و امروز که من پس از تحمل مشکلات فراوان به لطف خدا موفق شدم این فیلم را بسازم مدیون همین بچه هایی هستم که داوطلبانه با حضور در کلاس درسی که بازسازی کردم حقیر را یاری نمودند.

می خواهم این مطلب را عرض کنم که جای تأسف است وقتی یک فیلمساز  برای ساختن فیلمش به نهادی مانند آموزش و پرورش مراجعه می کند اینگونه از او استقبال می شود. این مطالب را نوشته ام تا مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی بخوانند و بدانند و آگاه باشند که به هنرمندانی که بیشتر وقت خود را صرف کارهای هنری می کنند بیشتر برسند و آنها را مورد حمایت خویش قرار دهند تا اینگونه دچار مشکل نشوند.

 

پیروزی شما را از خداوند منان خواستارم

با سپاس و تشکر فراوان خدا یارتان و توفیقتان افزون باد

 

نظرات 1 + ارسال نظر
احسان ن پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:14


مم نون از تو و امید بی داری دوستان مسئول...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد