گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

آقای فیلمبردار




*-استاد فیروز ملک زاده متولد ۱۳۲۴ تهران.

*- بیش از ۱۱۰ فیلم رابه عنوان  فیلمبردار در کار نامه کاری خود دارند.

*-آرامش در حضور دیگران - صادق کرده -رهایی از ناصر تقوایی.

*-.مسافر - همشهری - لباس برای عروس و (همکاری در ۱۴ فیلم با آقای کیارستمی).

*-دونده - انتظار - برنده و.... از امیر نادری.

*-گردش در یک روز خوش آفتابی (به عنوان اولین کار )از حسن بنی هاشمی.

*-مادیان از علی ژکان.

*- گلهای داوودی از  رسول صدر عاملی.

و........................

آقای ملک زاده همینک در استرالیا اقامت دارند .

نظرات 18 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 http://faezemohseni.blogsky.com

http://faezemohseni.blogsky.com/

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:02 http://www.lodirya.blogsky.com

سلام

علیک

امامدادی پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:36 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
چه میکنه ای احسان.چه لحظاتی عکس گرفتی بزرگوار

مرسی استاد

امامدادی پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:29 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

چگونه عکس پانوراما بیافرینیم.قسمت دوم
منتظرحضور سبزتون

[ بدون نام ] جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:11

زیر و بم ششمین جشنواره تئاتر فردا میناب در چارلی .

جرون جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:27


ممنون

روح اله بلوچی شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:03 http://www.parparook.blogsky.com

حیف که ما در داخل کشور قدر این بزرگواران رو نمیدونیم....

[ بدون نام ] یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:37

گزارشی تکاندهنده از شکنجه دستگیرشدگان

روزنامه گاردین :
گاردین در شماره 11تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد:
این جوان 18ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.

دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوان‌هایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مى‌خواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.

دکتر گفت تنها چهارتا از دندان‌هایش سالم مانده، بقیه‌اش شکسته. حرفهایش را نمى‌شد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى روده‌ى بزرگ است.

دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.

دفترچه‌ى بیمه‌ى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مى‌کردند، و مرتب مى‌پرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریض‌ها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.

در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشت‌اندام سپر انسانى دور تظاهرات‌کنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده.
مى‌گفت توانسته بود چندمأمور یگان‌هاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند.
خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویى‌ام مى‌کردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مى‌بندند و از سقف آویزان مى‌کنند، بعد مى‌چرخانند و با کابل مى‌زنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجه‌کباب‌ات مى‌کنیم.

«روزى یک وعده غذا مى‌دادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویى‌ها مرتباً مى‌پرسیدند که آیا از خارج دستور گرفته‌ام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مى‌برندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشته‌اند «اتاق گردن‌کلفت‌ها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آن‌جا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستاده‌اند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.

«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستان‌ات بپرس که با کسانى که همکارى نمى‌کنند چه کار مى‌کنیم». ‌ بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند.
نگران بودم که نکند مردم از خیابان‌ها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با هم‌سلولى‌هایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچ‌کس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم.
از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، ‌ دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مى‌گرفته‌ام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشت‌هیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.

گفتند «ما با گردن‌کلفت‌ها جور دیگرى رفتار مى‌کنیم». بعد با حمله به من لباس‌هایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آن‌هم در مقابل سایر بازداشت‌شدگان. آنها کارى از دست‌شان برنمى‌آمد. ولى اعتراض کردند و کتک‌ خوردند.
بعد هم به هم‌سلولى‌هایم گفتند «ببینید ما با گردن‌کلفت‌ها چه کار مى‌کنیم». ‌ بعد رفتند.
«هم‌سلولى‌هایم بهخصوص یکى‌شان که سن‌اش بیشتر بود مرا دلدارى مى‌دادند. مى‌گفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.

گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود:
«در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند.
بعد از کتک زدن مداوم مى‌گفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردن‌کلفت‌ها چه کار مى‌کنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مى‌فرستیم‌ات عادل آباد بند هم جنس بازها.
گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفته‌ام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کرده‌ام. ....دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.

زهرا دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:22 http://www.honaremanzendegi.blogfa.com

سلام موفق باشی
با اجازه لینک شدی

مرسی سیده خانم

امیرحسین طالبی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:57 http://arashtalebi.blogsky.com

سلام
عکس و متن جالبی بود.
سایت باشگاه رسانه راه اندازی شد لطفا بازدید فرمایید و به دوستان خود اطلاع دهید.
www.fcresaneh.ir

امامدادی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
احسان جان ..گاردین ؟؟؟؟؟؟؟

سلام استاد گاردین؟؟؟

بنیامین جوادی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:18 http://avishanekoohi.blogsky.com

واسه شما و دوستانتون و تمام هنرمندان آرزوی موفقیت دارم
خوشحالم که بچه ها حتی بی حمایت مسئوولین خود جوش اینقدر فعال و دلسوزند و پیشرفت می کنن
خوشحال می شم به عکسهام هم سری بزنین
و فتوبلاگم تو لیستتون باشه

یا حق

فهیم سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 http://kemanzil.blogsky.com/

نهندی رفتیم میناب دعوا بو
چند نفر......

موروک گلمپا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:53 http://morook.blogsky.com

پرونده ششمین جشنواره تئاتر استانی فردا هم بسته شد.

zan چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:32

zanaks har rooz ba aks jadid montazer shomast

http://zanaks.blogfa.com

امامدادی چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
قصه عکس در کشوری چون ایران بیشتر از هر چیز شبیه داستان پینوکیو است .منتظرنظرات وراهنمایی شما دوست بزرگوارهستیم

چارلی پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:09 http://charlli.blogsky.com/

جشنواره تئاتر فردای میناب در پی موضوعی شدن

حسین داج پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:44 http://daj.blogsky.com

salam
age mayel be tabadole link hastin khbaram kon

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد